تمام ابرهایی که ناگهان....قدغن!!
و بغض های سمج توی چانه مان، قدغن!!
و عشق.. چه تقدیر مضحک تلخی
هجوم عاشقی تند و ناگهان قدغن!!
تو تیغ کشیدی که بند و رشته را ببُری
و تیغ آخته با قصد قبض جان قدغن!!
زباله ای شدم و توی سطل پرتم کرد
سقوط هرچه "صدا" در زباله دان قدغن!!
نمایش تو و آن گریه های مرسومت
و صورتی که رود رو به آسمان قدغن!!
و اشک..اشک نخوانده... و نیز گونه ی خیس
و همچنین و ... سکوتهای همچنان قدغن!!
و درددل بکنیم و انیس هم باشیم
و نیش و زخم زبان.. زخم و نیش آن قدغن!!
و رقص عقربه های طلایی ساعت
و این شتاب پر از تلخی زمان قدغن!!
و حل بشوم باز توی گرمی بغضت
چه باک اگر که بگویم " بیا بمان" قدغن!!!!